Page 10 - مجله بازار چرم و کفش - شماره 217
P. 10
سخن سردبیر
تو خود حاکمی
در تصور عمومی یک جامعه به دو بخش تقسیم میشود ،بخش اول مردم اند و بخش
دوم حاکمان و حکمرانان .در اندیشههای سنتی فرض بر آن بود که قدرت یک موضوع
محدود اســت یعنی قدرت دست حاکمان است و نوع رفتار و تلقی و اندیشههای مردم
ربطی به قدرت ندارد.
در این نوع نگاه ،قدرت و حاکمان م یتوانند به ســبک و ســیاق الف رفتارکنند و مردم
میتوانند به سبک و سیاق ب .در این نوع تفکر مردم و قدرت دو امر تفکیک شدهاند.
بنابراین وقتی از رفتار و اقدامات و سبک و سلوک قدرت ناراحت بودند فقط به حاکمان
نگاه م یکردند و از آنها م یخواستند که خود را اصلاح کنند.
اما در نگاهی دیگر که مدرنتر اســت و متفکران مختلفی بــه آن پرداخت هاند ،موضوع
قدرت به گونهای دیگر دیده م یشــود .این نگاه معتقد است که قدرت یک امر محدود
و فقط در اختیارحاکمان نیســت بلکه قدرت یک امر متکثر و در میان همه مردم است.
مثلا یک راننده اتوبوس خودش قدرت اســت ،یک کارخانهدار ،ناظم مدرسه ،فروشنده
یک فروشــگاه ،کارمند شــهرداری ،معلم مهد کودک ،بازرس بهداشتی مغازهها ،مامور
مالیــات و خلاصه همه افــراد درجایگاهی که درجامعه دارند یــک قدر تاند .این نگاه
معقتد اســت نوع اعمال قدرت و رفتار حاکمان در واقع معدل نوع اعمال قدرت و رفتار
آحاد مردم است.
بر اساس این نگاه هیچ وقت در سوئیس امکان ندارد حکومتی از جنس طالبان به قدرت
برسد و یا در کره شمالی قدرتی از جنس مثلا فرانسه یا هند .و یا این نگاه معتقد است
امکان ندارد در شــرایط موجود حکومتی از جنس رفتار و اعمال بلژیک در افغانســتان
بتواند به قدرت برســد .دلیل این اســت که قدرت در هرجامعه ای در واقع برآیندی از
واقعیت اعمال قدرت آحاد مردم در قالب نوع مشاغل و مسئولی تهایی که دارند ،است.
از این روی اگر فردی معتقد به دمکراســی ،عدالت ،آزادی بیان ،حق انتخاب ،مشاوره و
مشارکت در تصیمگیری ،پاسخگویی و رفتار مبتنی بر کرامت انسانیت است وانتظار دارد
نهــاد قدرت یا حکومت به آنها بپردازد ،باید دید آیــا وقتی خودش اکنون دارای قدرت
است مثلا مدیر کارخانه ،رئیس کارگزینی ،بن کدار ،کارمند بانک ،راننده اتوبوس شرکت
واحد ،مسئول انتظامات وحتی پدر و مادر است ،اینگونه با دیگران رفتار م یکند؟
بر اســاس این دیدگاه اگر مــردم انگونه که انتظار دارند قــدرت و حکومت عمل کند،
خودشــان عمل کنند م یتوانند امیدوار باشــند که قدرت و حکمرانی به خواستههای
آنها تن دهد و یا در قالب کنشها و اقداماتشــان او را پذیرای این خواســت هها کنند .اما
اگرمردم به عنوان شــخصیتهای حقوقی کوچک ومســئولهای کوچک ،خود به این
خواســتهها تن ندهند و عمل نکنند ،محال اســت حکمرانیای داشته باشند که به آنها
عمل کند.
این دیدگاه معتقد اســت که شهروندان درمجموع خود ،به واسطه رفتار ،سلوک ،لحن و
بیان ،و اقداماتشان در مسئولی تهایی که دارند آینه تمام نمای قدرت کلی جامع هاند .به
عبارتی هر یک از ما یک حاکمایم .حاکمی کوچک در سرزمینی محدود که جمع کلی
ما تبدیل م یشود به حاکمیت بزرگ در سرزمینی بزرگ.
2شمــاره l۲۱7آذر ۱۴۰1